پس دیگرى آمد؛ كیسه را برداشت و برد. سپس مرد فقیرى كه پشته هیزمى در پشت داشت آمد. هیزم را بر زمین گذاشت . آب خورد و خوابید كه استراحت كند. سوار برگشت به طلب كیسه زر. آن را نیافت . با آن فقیر در آویخت و او را شكنجه و عذاب كرد. و فقیر را كشت .
پیغمبر عرض كرد:
یا الاهى ، این چه سرى است ؟! دیگرى كیسه را برد، و مسلط نمودى بر این فقیر ظالمى را تا او را كشت .
وحى به او شد كه :
مشغول عبادت خود باش . اطلاع بر اسرار سلطنت از شان تو نیست . این فقیر پدر سوار را كشته بود؛ او را متمكن بر قصاص نمودم . و پدر سوار هزار دینار از شخص برنده كیسه گرفته بود؛ به او رد كردم .
توجه: استفاده از تصویر برای سایتها و وبلاگها بدون انجام تغییر آزاد است؛ کپی برداری از متن با ذکر نام و درج لینک بلامانع میباشد. برای تبادل لینک بعد از برقرای لینک تارنمای ما؛اطلاع دهند تا بررسی شود.
- برچسب ها: مکافات عمل، قتل، قاتل، هیزمکش، پیامبر، سلطنت الهی،
- لینکهای مرتبط: مکافات عمل ( مرگ زیات در تنور ) ، مکافات عمل ( عیب جویی از لباس مردم ) ، مکافات عمل (جزای قاضی ناصبی) ،
-