آن مرد گفت منظورت حجاج است ؟
حجاج گفت آری !
مرد گفت میگویند او از قوم ثمود است و از وجود او شر میبارد لعن خداوند و تمام فرشتگان و مردم بر او باد.
حجاج گفت آیا او را می شناسی ؟
مرد گفت نمیشناسم !
حجاج گفت من حاکم اینجا حجاج هستم .
آن مرد تا حجاج را شناخت لرزه بر اندامش افتاد گفت؛ ای امیر آیا مرا می شناسی؟
حجاج گفت نه !
مرد گفت من از طایفه بنی عامر هستم و در سال که 365 روز است من سه روز دیوانه میشوم و امروز یکی از آن سه روز است که سختترین روزهای جنون منست .
حجاج از این سخن خنده اش گرفت و از جسارتش درگذشت ! www.mzare.ir
توجه: استفاده از تصویر برای سایتها و وبلاگها بدون انجام تغییر آزاد است؛ کپی برداری از متن با ذکر نام و درج لینک بلامانع میباشد. برای تبادل لینک بعد از برقرای لینک تارنمای ما؛اطلاع دهند تا بررسی شود.
- برچسب ها: حجاج، ثقفی، تاریخ، حاضرجواب، زیرک، داهی،
- لینکهای مرتبط: دام کام , چاپلوسی ( چگونه فیل را هم میشود خر کرد؟! ) ، رابطه غیرمستقیم ! ، ترازوی نامیزان ، تیغ بیدریغ ، خطای دوربینی ، حق به لایق میرسد نه لزوما به مستحق ! ،
-