
خود را به عبید زاکانی رساندم و پرسیدم :
عبیدا این چه حکایت است که بر ما اعتماد کرده نگهبان نگمارده اند؟!
گفت: می دانند که به خود چنان مشغول شویم که ندانیم در چاهیم یا چاله.
خواستم بپرسم اگر باشد در میان ما کسی که بداند و عزم بالا رفتن کند و ...
نپرسیده گفت:
گر کسی از ما، فیلش یاد هندوستان کند خود بهتر از هر نگهبانی لنگش کشیم و به تهِ چاله باز گردانیم!
زمانی مرحوم جلال آل احمد گفته بود « در ایران زنده خوب و مرده بد نداریم » ...
یک وضعیتی گویا در این آب و خاک بنوعی دامن زده میشود که هر کسی خیر خویش را در ضرر دیگری می بیند و میداند !
توجه: استفاده از تصویر برای سایتها و وبلاگها بدون انجام تغییر آزاد است؛ کپی برداری از متن با ذکر نام و درج لینک بلامانع میباشد. برای تبادل لینک بعد از برقرای لینک تارنمای ما؛اطلاع دهند تا بررسی شود.