در سر هر سالی در این روزگار خورده ام افسوس خوشی های پار
آمدم از گردش دوران شگفت کآنچه بمن داد همه پس گرفـت
قوتم از زانو و بازو بــــــرفت آب ز رخ ،رنگ هم از مو برفــت
عقد ثریای من از هم گسیخت گوهر دندان همه همه یک یک بریخت
آنچه بجا ماند و نیابد خــلل بار گنه آمد و طول امـــــــــل
بار گنه بر سر دوشم چو کوه کوه هم از بار من آمد ستـــــوه
عفو تو گر دست نگیرد مــرا رحمتت ار باز گذارد مــــــــرا
جز به جهنم نرود راه مـــن در سقر انداخته بنگاه مـــــــن
ای که بر عفو عظیمت گناه در جلوی سیل بهار است کـــاه
آه ز بیزاری روز معــــــاد توشه کم و بعد مسافت زیــــاد
توجه: استفاده از تصویر برای سایتها و وبلاگها بدون انجام تغییر آزاد است؛ کپی برداری از متن با ذکر نام و درج لینک بلامانع میباشد. برای تبادل لینک بعد از برقرای لینک تارنمای ما؛اطلاع دهند تا بررسی شود.
- برچسب ها: جزیره مجنون، آمال، پایمال، شعر،
- لینکهای مرتبط: محبوبیت یا خودخواهی , به چه قیمتی ؟! ، با کمال تاسف بعضیها دوست دارند ... بشوند! ،
-
بهترین ها رو برات آروز دارم.
موفق باشی
زحمت کشیدید
ولی یک خط شرط در بخش لینکها بود اگر ملاحظه میفرمودید , الآن تبادل لینک انجام میشد