ساری,گاهنوشتهای محمود زارع:پس از شهادت فاطمه علیهاسلام، امیرالمومنین علی علیه السلام نوشتهای را کنار بستر او یافت که در آن چنین

« بسم الله الرحمن الرحیم. این وصیت فاطمه، دختر رسول خدا، است. فاطمه شهادت میدهد که هیچ معبودی نیست جز الله و محمد بنده و پیامبر اوست، و نیز شهادت میدهد که بهشت حق است و دوزخ حق است و بیتردید روز قیامت خواهد آمد و خداوند هر کس را که در قبر است، زنده خواهد کرد. ای علی، من فاطمه، دختر محمد، هستم. خداوند مرا به ازدواج تو درآورد تا در دنیا و آخرت برای تو باشم. تو از هر کس بر من شایسته تری. خودت مرا غسل بده و حنوط کن و شبانه کفنم کن و خودت بر من نماز بگزار. مرا شبانه به خاک بسپار و کسی را خبر نکن. تو را به خدا میسپارم و بر فرزندانم تا روز قیامت سلام میرسانم.» منبع: بحارالانوار، جلد 43، ص 214.
رسولى محلاتى
وصایاى فاطمه (س)
ام ایمن، اسماء، سلمى...
بجز امیر المؤمنین (ع) كه نامش در وصایاى فاطمه (ع) زیاد دیده مىشود نام این سه بانوى محترمه، یعنى ام ایمن و اسماء و سلمى همسر ابى رافع نیز در روایات آمده است.
ام ایمن همان بانوى فداكار و با ایمانى است كه قبل از این نامش ذكر شد و كسى بود كه به صدق مدعاى فاطمه شهادت داد، و طبق روایات پیغمبر دربارهاش فرمود «او زنى است از اهل بهشت...» و او در خانه پیغمبر و خدیجه زندگى مىكرد و پس از آن نیز به مدینه هجرت كرد و به خانه اسامه رفت و پس از او نیز در خدمت اهل بیت پیغمبر انجام وظیفه مىكرد.
و اما اسماء بنت عمیس پس از آنكه شوهرش جعفر بن ابیطالب در جنگ موته به شهادت رسید به همسرى ابوبكر

و در ترجمه «سلمى» نیز جزرى در اسد الغابة گوید:
«سلمى» نام زنى است كه خدمتكارى رسول خدا (ص) را مىكرد، و او كنیز صفیه دختر عبد المطلب بود، و او همان زنى است كه قابلگى فرزندان فاطمه دختر رسول خدا (ص) را به عهده داشت، و همچنین قابله ابراهیم فرزند رسول خدا (ص) بوده، و در ماجراى وفات فاطمه (ع) نیز در غسل دادن او به على (ع) و اسماء كمك مىكرد. (2)
و صاحب كتاب قاموس الرجال این مطلب را كه سلمى كنیز صفیه بوده است صحیح نمىداند و گفته است: بلاذرى در تحت عنوان «كنیزان پیغمبر» نام سلمى را ذكر كرده و گفته است پیغمبر او را آزاد كرد. (3)
نگارنده گوید: از پارهاى روایات چنین استفاده مىشود كه سلمى كنیز آمنه مادر رسول خدا (ص) بوده و پس از درگذشت آمنه به پیغمبر (ص) رسید، آن حضرت او را آزاد كرد و با مردى به نام ابو رافع ازدواج نمود و از او فرزندانى به دنیا آمد كه یكى از آنها عبید الله بن ابى رافع كاتب و نویسنده على بن ابیطالب (ع) بود.
به هر صورت درباره ام ایمن مطلبى در وصیتنامه نیست جز آنكه در روایات نام او آمده و اینكه فاطمه (ع) به او وصیت كرد، و یا اینكه به او كه از همه زنان بیشتر مورد وثوق و یا نزدیكترین زن به فاطمه بود دستور داد على (ع) را نزد او بخواند. (4)
در مورد سلمى نیز در چند حدیث آمده كه سلمى گوید: هنگامى كه فاطمه (ع) بیمار شد من از او پرستارى مىكردم تا در یكى از روزها كه على (ع) براى انجام كارىاز خانه بیرون رفت و فاطمه (ع) با اینكه حالش خوب بود به من فرمود: مادر! قدرى آب غسل براى من حاضر كن، و من حاضر كردم و فاطمه برخاسته غسل كرد و سپس لباسهاى نو خود را پوشید و به من دستور داد فرشى براى او در وسط اتاق بیندازم و روى آن خوابید و پاهاى خود را به طرف قبله كشید و آن گاه دستخود را زیر گونهاش گذارده و فرمود: من اینك از دنیا مىروم، و بدین ترتیب از دنیا رفت و من على (ع) را خبر كردم...تا به آخر حدیث. (5)
و درباره اسماء بنت عمیس نیز در پارهاى از روایات آمده كه گوید: فاطمه (ع) به من وصیت كرد كسى جز من و على (ع) او را غسل ندهد، و من نیز هنگام غسل فاطمه طبق وصیتى كه كرده بود به على (ع) كمك كردم (6) و هر دو با هم جنازه را غسل دادیم.
در چند حدیث از طریق شیعه و اهل سنت آمده كه اسماء گوید، فاطمه در هنگام وفات خود به من فرمود: مادر جان! من از این وضعى كه درباره حمل جنازه زنها مرسوم استشرم مىكنم و خوش ندارم كه جنازه زنان را روى تختهاى مىگذارند و پارچهاى روى آن مىاندازند و پستى و بلندیهاى بدن او براى بیننده آشكار است.
اسماء گوید: بدو عرض كردم: من چیزى را كه در حبشه دیدهام هم اكنون ترتیب داده نزد شما مىآورم و نشانت مىدهم، سپس چند عدد چوب تر و تختى را آورد و آن چوبها را خم كرده دو طرف آن را بر كنار تختبست و چادرى روى آن كشید، فاطمه (ع) كه آن را دید خوشحال شد و تبسم كرد، اسماء گوید: من از روزى كه رسول خدا (ص) از دنیا رفته بود تا به آن روز تبسم بر لبان دختر پیغمبر ندیده بودم. (7)
در روایتى است كه فرمود: چه چیز خوب و نیكویى است كه بدان وسیله جنازه زناز مرد تشخیص داده نمىشود، (8) و در حدیثى است كه فرمود:
«اصنعى لى مثله استرینى سترك الله من النار» (9) .
[براى من نیز یك چنین چیزى درست كن، و مرا مستور كن، خدایت از آتش دوزخ مستور دارد (10) .] و در احادیث دیگرى نیز نام اسماء آمده كه ان شاء الله در صفحات آینده در ضمن داستان شهادت فاطمه (ع) خواهید خواند.
و اما آنچه به على (ع) وصیت كرد
از جمله كرامات فاطمه (ع) كه محدثین شیعه و اهل سنت روایت كردهاند این است كه وى از مرگ خود خبر داد و روز و وقت آن را تعیین كرد چنانكه در روایات پیش از این نیز گذشت و در حدیثى است كه وقتى به على (ع) گفت: هنگام مرگ من رسیده! على (ع) فرمود: اى دختر پیغمبر با اینكه وحى از ما قطع شده این خبر را از كجا دانستى؟
فاطمه پاسخ داد، هم اكنون خواب مختصرى مرا فرا گرفت و رسول خدا (ص) را دیدم كه به من فرمود: امشب نزد ما خواهى بود و من مىدانم كه او راست گفته و امروز روز آخر عمر من است. (11)
و در روایتى است كه پس از آن به على (ع) گفت: چیزهایى در دل دارم كه مىخواهم آنها را به تو وصیت كنم!
على (ع) فرمود: اى دختر رسول خدا هر چه مىخواهى بگو!
در این وقت على (ع) كسانى را كه در اتاق بودند بیرون كرد و نزدیك سر فاطمه (ع) نشست، آن گاه فاطمه به سخن آمده گفت:
اى پسر عمو هیچ گاه مرا دروغگو و خیانتكار ندیدى، و از وقتى با تو معاشرت داشتهام نافرمانى تو را نكردهام!
على (ع) در پاسخ او فرمود:
«معاذ الله انت اعلم بالله و ابر و اتقى و اكرم و اشد خوفا من الله من ان اوبخك بمخالفتى، قد عز على مفارقتك و تفقدك الا انه امر لا بد منه...»
[پناه بر خدا! تو داناتر و نیكوكارتر و پرهیزكارتر و بزرگوارتر و نسبتبه خداى تعالى بیمناكتر از آنى كه من بخواهم تو را در مورد مخالفت و نافرمانى خود سرزنش كنم، و براستى مفارقت و دورى تو بر من بسیار ناگوار است جز آنكه چارهاى از آن نیست...]
آن گاه سخنان خود را ادامه داده فرمود:
به خدا مصیبت رحلت رسول خدا (ص) را براى من تجدید كردى و مرگ و فقدان تو بر من بسیار بزرگ است.
«فانا لله و انا الیه راجعون» !
آه! كه چه مصیبت دردناك و جانسوز و غم انگیزى است! مصیبتى كه به خدا سوگند جبران پذیر نخواهد بود!
دنباله حدیث این گونه است كه در اینجا هر دو گریان شده و لختى گریستند آن گاه على (ع) سر فاطمه را برداشته به سینه چسبانید و بدو فرمود: هر وصیتى دارى بنما كه من آن را انجام خواهم داد.
فاطمه عرض كرد: خدایت پاداش نیك دهد اى پسر عموى رسول خدا، نخستین وصیت من آن است كه پس از من «امامه» دختر خواهرم را به ازدواج خویش در آورى چون او نسبتبه فرزندان من همانند خودم مهربان است، و مردان نیز ناچارند همسرى از زنان داشته باشند.
و از جمله عرض كرد: وصیت دیگر من آن است كه احدى از این مردم كه به من ستم كرده و حق مرا گرفتند در تشییع جنازه من و دیگر مراسم آن حاضر نشوند زیرا اینان دشمن من و دشمن رسول خدا هستند، و مبادا بگذارى یكى از آنها و یا پیروان آنها بر جنازهام نماز بگذارند...
مرا شب هنگام در آن وقتى كه دیدهها همگى خواب رفتهاند دفن كن (12) ؟
و در نقلى هم آمده كه فاطمه (ع) وصایاى خود را در رقعهاى نوشته و زیر سرش نهاده بود و چون از دنیا رفت، على (ع) آن رقعه را بیرون آورد و جملات زیر را در آن مشاهده كرد:
«بسم الله الرحمن الرحیم، هذا ما اوصتبه فاطمة بنت رسول الله، اوصت و هى تشهد ان لا اله الا الله، و ان محمدا عبده و رسوله، و ان الجنة حق و النار حق، و ان الساعة آتیة لا ریب فیها، و ان الله یبعث من فى القبور.
«یا على انا فاطمة بنت محمد زوجنى الله منك لاكون لك فى الدنیا و الآخرة، انت اولى بى من غیرى، حنطنى و غسلنى و كفنى باللیل، و صل على و ادفنى باللیل و لا تعلم احدا، و استودعك الله و اقرء على ولدى السلام الى یوم القیامة» (13) .
[به نام خداى بخشاینده و مهربان، این است آنچه دختر رسول خدا بدان وصیت مىكند، و این وصیت را در حالى مىكند كه گواهى مىدهد معبودى جز خداى یكتا نیست، و گواهى مىدهد محمد بنده و رسول اوست، و گواهى مىدهد كه بهشتحق است، و جهنم حق است، و قیامتخواهد آمد و هیچ گونه شكى در آن نیست، و گواهى مىدهد كه خداى تعالى هر كس را كه در گورهاست مبعوث و زنده خواهد كرد.
اى على منم فاطمه دختر محمد كه خداى تعالى مرا به ازدواج تو در آورد تا در دنیا و آخرت از آن تو باشم، و تو در انجام كارهاى من سزاوارتر از دیگران هستى!
كار حنوط و غسل و كفن مرا در شب انجام ده، و بر من نماز بخوان و شبانه مرا دفن كن، و كسى را خبر نكن، تو را به خدا مىسپارم، و بر فرزندان خود تا روز قیامتسلام مىرسانم (14) ! ] در نقلى كه از مجالس مفید و امالى شیخ رحمة الله علیهما آمده در حدیثى از امام حسین روایتشده چنین است كه چون فاطمه دختر رسول خدا (ص) بیمار شد به على وصیت كرد كه وضع حال او را پنهان دارد، و حتى از بیمارى او كسى را با خبر نكند، و على (ع) نیز این كار را كرد، و خودش شخصا پرستارى فاطمه (ع) را به عهده گرفت، و احیانا اسماء بنت عمیس نیز او را كمك مىداد، آن هم به طور پنهانى، و چون هنگام وفات و رحلت او شد به على (ع) وصیت كرد كارهاى پس از مرگ او را خود انجام دهد، و شبانه او را دفن كند و جاى قبر او را نیز پنهان و مخفى كند كه اثرى از قبر او معلوم نباشد (15) .
و از كتاب دلایل طبرى از امام باقر (ع) نقل شده كه فرمود: فاطمه وصیت كرد از مال خودش به زنان پیغمبر و زنان بنىهاشم، به هر كدام دوازده وقیه بدهند، و به «امامه» دختر ابى العاص (خواهر زاده فاطمه (ع) نیز همین مقدار بدهند.
و در حدیث دیگرى كه از زید بن على (ع) روایت كرده فرمود: فاطمه (ع) مال خود را بر بنىهاشم و فرزندان عبد المطلب بخشید و على (ع) این كار را كرد و به دیگران نیز داد (16) .
و بر طبق روایت كشف الغمه از امام باقر (ع) فاطمه وصیت فرمود: حوائط هفت گانه در دست على (ع) باشد، و پس از او به حسن (ع) و پس از او به حسین (ع) برسد، و پس از درگذشت وى در دستبزرگترین فرزندان او قرار گیرد، و متن این وصیتنامه به خط امیر المؤمنین (ع) نوشته شده بود و مقداد بن اسود و زبیر بن عوام آن را گواهى كرده بودند.
نگارنده گوید: «حوائط» جمع حائط و به معناى باغ و یا بستانى است كه اطراف آن را دیوار كشیده باشند، و بر طبق روایات «حوائط» فاطمه (ع) عبارت از هفتباغ بوده به نامهاى «مبیت، عواف، دلال، حسنى، برقه، صافیه، مشربه» كه اینها غیر از فدك بوده و پیغمبر اكرم آنها را براى فاطمه (ع) وقف كرد، و بعدا نیز به صورت موقوفه فرزندانفاطمه (ع) در آمد، و برخى احتمال دادهاند كه این «حوائط هفتگانه» همان است كه در برخى از روایات به نام «عوالى» ذكر شده، و اینها باغهایى بود كه از «مخیریق» یهودى به رسول خدا (ص) رسیده بود، و مخیریق كسى است كه در واقعه جنگ احد، مسلمان شد، و همان روز در میدان جنگ به شهادت رسید، و هنگامى كه خواستبه میدان برود فریاد زد: شاهد باشید كه من مسلمان شدهام و اگر در این جنگ كشته شدم تمام دارایى من متعلق به رسول خداست.
و از تواریخ و روایات به دست نمىآید كه آیا این باغهاى هفتگانه در اختیار فاطمه (ع) بوده، یا مانند فدك، آنها را نیز ابوبكر به غصب گرفته بود، اما بعید نیست اگر این روایت معتبر باشد چنین استنباط مىشود كه باغهاى مزبور در دست آن حضرت بوده كه تولیت آن را به على (ع) واگذار كرده و روى آن وصیت نموده است، اگر چه برخى گفتهاند:
این باغهاى هفتگانه همان صدقاتى است كه عمر در زمان خلافتخود به على (ع) واگذار كرد، و ابوبكر اینها را نیز مانند فدك از فاطمه اطهر گرفت.
بارى بازگردیم به دنباله وصیت: در برخى از نقلهاى غیر معتبر نیز آمده كه فاطمه (س) از جمله وصیتهایى كه به على (ع) كرد این بود:
«یا ابن عم انى اجد الموت الذى لابد و لا محیص عنه، و انا اعلم انك بعدى لا تصبر على قلة التزویج فان انت تزوجت امراة اجعل لها یوما و لیلة، و اجعل لاولادى یوما و لیلة، یا ابا الحسن و لا تصح فى وجوههما فیصبحان یتیمین غریبین منكسرین فانهما بالامس فقدا جدهما و الیوم یفقدان امهما، فالویل لامة تقتلهما و تبغضهما
ثم انشات تقول:
ابكنى ان بكیتیا خیر هاد و اسبل الدمع فهو یوم الفراق یا قرین البتول اوصیك با لنسل فقد اصبحا حلیف اشتیاق ابكنى و ابك للیتامى و لا تنس قتیل العدى بطف العراق فارقوا فاصبحوا یتامى حیارى فاخلفوا الله فهو یوم الفراق
و سخنان دیگرى كه چون به نظر نگارنده چندان معتبر نیامد از ترجمه و نقلقسمتهاى دیگر خوددارى شد.
ضمنا در پارهاى از روایات آمده كه فاطمه (ع) پیش از آنكه از دنیا برود غسل كرد و جامه نو خود را پوشید و به سلمى، همسر ابى رافع، فرمود: من غسل كردهام كسى بدن مرا برهنه نكند (17) .
ولى براى توضیح باید بدانید كه منظور از این روایات - چنانكه مرحوم مجلسى و دیگران گفتهاند - نه آن است كه مرا بدون غسل دفن كنید، زیرا مسئله غسل میتیكى از واجباتى است كه باید در مورد هر میت مسلمانى انجام شود و استثنایى نخورده جز در مورد شهیدى كه در میدان جنگ كشته شود آن هم با شرایط و خصوصیاتى كه در كتابهاى فقهى ذكر شده است، و از آن سو بر طبق روایات مشهور و زیادى كه هست مىدانیم كه على (ع) به كمك اسماء بدن فاطمه را شبانه غسل داد.
بلكه منظور آن بوده كه بدن من پاك است و نیازى به شستشو و بیرون آوردن جامه براى غسل نیست، و به همین خاطر نیز بود كه بر طبق روایات دیگرى كه بعدا ذكر خواهد شد، على (ع) بدن فاطمه را از زیر پیراهن غسل داد، و این وصیت همسرش را نیز - كه ظاهرا انگیزهاى جز پوشش و حفاظت زیادتر بدن از اینكه در معرض دید قرار گیرد نداشت - انجام داد.
اگر چه برخى خواستهاند بگویند: ممكن است این وصیت روى علاقه شدیدى كه فاطمه (ع) به شوهر عزیزش داشت صادر شده و جنبه عاطفى داشته با این توضیح كه چون فاطمه تا زنده بود سعى كرد تا بازوى متورم و پهلوى ضرب دیده و بدن كبود و كتك خوردهاش را على (ع) نبیند و تاثر شوهر بزرگوارش را زیادتر نكند، اما وقتى وصیت كرد كه على (ع) بدن او را غسل دهد و اساسا نمىخواست دیگرى متصدى این كار شود، به این فكر افتاد كه خواه ناخواه در وقت غسل چشم على (ع) به بازو و پهلو و بدن او خواهد افتاد و تاثر او را چند برابر خواهد كرد، از این رو این كار را كرد و این قسمت را نیز در وصیتخود ضمیمه نمود و بلكه احتمال دادهاند اصرار به اینكه در شب او را غسل دهد نیز روى همین خاطر بود كه گذشته از اینكه بدن او را نبیندصورت كبود و نیلى او را نیز مشاهده نكند...و داغى بر داغهاى دل على (ع) افزوده نشود.!
و به هر صورت یكى از دو جهت ذكر شده بالا مىتواند انگیزه و علت این وصیتباشد، نه آنكه مىخواست اصلا او را غسل ندهند و بدون غسل دفن كنند تا آن وقت این بحث پیش نیاید كه اولا این چه دستورى بود؟ و ثانیا چرا على (ع) به این وصیت عمل نكرد و بدن فاطمه را غسل داد!
پىنوشتها:
1. كشف الغمه، ج 2، ص 130، استیعاب، ج 2، ص 752.روایات زیادى كه به همین نحو از طریق اهل سنت آمده و به تفصیل در احقاق الحق، ج 10، صص 470 به بعد نقل شده.
2. اسد الغابة، ج 5، ص 478.
3. قاموس الرجال، ج 10، ص 456.
4. بحارالانوار، ج 43، صص 181 و 204.
5. همان، صص 172، 183 و 188، كشف الغمه، ج 2، ص 127.
6. بحار الانوار، ج 43، صص 184 و 189، كشف الغمه، ج 2، صص 126 و 130.
7. احقاق الحق، ج 10، ص 474، بحار الانوار، ج 43، صص 189 و 213، ضمنا دوستان حضرت زهرا و بانوانى كه ادعاى پیروى و شیعهگرى بانوى عظماى اسلام را دارند خوب روى این قسمتحدیث دقت كنند و شدت علاقه فاطمه را به حجاب و پوشش بدن زن حتى پس از مرگ ببینند و تا آنجا كه مىتوانند این هدف را در زندگى خود و دیگران تعقیب نموده و این برنامه را در خانه و خانوادهها پیاده كنند، تا روى دیدار و ملاقات شفیعه محشر را در آن روز وانفسا داشته و مشمول و شایسته شفاعت او گردند ان شاء الله!
8. كشف الغمه، ج 2، ص 130، استیعاب، ج 2، ص 752.
9. بحار الانوار، ج 43، ص 213.
10. و در برخى از روایات نیز این گونه است كه فاطمه (ع) به على وصیت كرد كه چنین نعش و تابوتى براى او ترتیب دهد و بدو گفت: فرشتگان صورت آن را براى من درست كردند، و ظاهرا از نظر تواریخ مسلم است كه اولین تابوتى را كه در اسلام بدین صورت درست كردند همان بود كه براى فاطمه (ع) ترتیب دادند.
11. همان، ص 179.
12. بحار الانوار، ج 43، صص 192- 191.
13. همان، ص 214.
14. همان، ص 214.
15. همان، ص 211.
__________________
فریاد آنقدر بی صدا بود كه حرمت سكوت را نمی شكست
توجه: استفاده از تصویر برای سایتها و وبلاگها بدون انجام تغییر آزاد است؛ کپی برداری از متن با ذکر نام و درج لینک بلامانع میباشد. برای تبادل لینک بعد از برقرای لینک تارنمای ما؛اطلاع دهند تا بررسی شود.
- برچسب ها: حضرت فاطمه، زهرا، ام ابیها، شهیده، وصیتنامه زهرا، وصایاى فاطمه (ع)، صفیه،
- لینکهای مرتبط: آثاری درباره حضرت فاطمه سلام الله علیهما ،
-

کاید رسول دوست هلا نزد ما خرام
خورشید هر کسی که شب آید فرو رود
خورشید ما برآید هر شب نماز شام
روز فراق رفت و برآمد شب وصال
ای روز منقطع شو و ای شب علی الدوام
ای دوست تا تو باشی اندوه کی بود
تا جان بود به تن تو خداوند و من غلام
هر گه که خدمت آیم ای دوست پیش تو
شادی حلال گردد اندوه و غم حرام