
مریدان ( شاید با تعجب) علت جویا شدند! بایزید در پاسخ گفت :
اولی را با دومی تفاوت بسیار است و بود. و ادامه داد که :
اگر شما گرسنه و محتاج باشید و نانی هم در بالای رف(طاقچه) ای بلند باشد بطوریکه دستتان بآن نان نرسد تا سد جوع کنید ، برای دست یابی به نان چه میکنید؟
هر یک چیزی گفت. بایزید گفت:
حال مرد اولی که بر درب مسجد قرآن همی خواند تا پول از خلق الله بستاند ، حال کسی را ماند که برای گرفتن آن نان بالای طاقچه، العیاذ بالله ، قرآن را زیر پا قرار داده تا دستش فراز گردد و به نان برسد. و دومی این نکرد و برای حصول نان، آلت موسیقی بزیر پای نهاد تا نان بستاند. حکایت اولی حکایت اهانت به کتاب الله و حرمت شکنی و تقدس زدائی است.حکایت دومی ، حکایت صدق و راستی و بی شیله و پیله گی است.
البته تعبیرات از من نگارنده است و نقل به مضمون شده است. حال آنانی که با سوء استفاده از مقدسات ، آنها را ابزار کرده یعنی استفاده ابزاری از مقدسات به نفع منافع شخصی و جناحیو.. که بعد از انقلاب بازار گرمی هم از سوی افرادی خاص پیدا کرده است . خدای رحم کناد.
ارسال در تاریخ سه شنبه بیست و سوم فروردین 1384 توسط محمود زارع
توجه: استفاده از تصویر برای سایتها و وبلاگها بدون انجام تغییر آزاد است؛ کپی برداری از متن با ذکر نام و درج لینک بلامانع میباشد. برای تبادل لینک بعد از برقرای لینک تارنمای ما؛اطلاع دهند تا بررسی شود.
- برچسب ها: بایزید، بسطامی، تار، قرآن، نان، حکمت، معرفت، ابزار، مقدسات،
- لینکهای مرتبط: فیلم و زندگی! ، سوسمار ، توجیهاتی در قلم زنی... ، فرار از بیهوده گی ،
-