فقهاء از اینجا گفتند اگر كسى اقرار دهد كه من سحر نیك دانم و شناسم اما میدانم كه حرام است و باباحت آن معتقد نیستم و كس را نیاموختم، گفتند بر وى هیچ چیز نیست. پس اگر گوید من آموخته ام و مباح است آموختن آن و اعتقاد داشتن باباحت آن رواست، اگر چنین گوید كافر شود یستتاب فان تاب و الّا قتل و همچنین اگر گوید من آموخته ام و تعلیم آن بى كفر صورت نبندد بكفر خود اقرار دارد، یستتاب فان تاب و الّا قتل.
فَیَتَعَلَمُونَ مِنْهُما ما یُفَرِقُونَ بِهِ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ زَوْجِهِ وَ ما هُمْ بِضارِینَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلَا بِإِذْنِ اللَهِ
چیزى مى آموزند كه بآن میان مرد و زن جدایى او كنند و این جادوان نتوانند كه كس را گزند نمایند مگر بخواست اللَه.
وَ لَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ اشْتَراهُ ما لَهُ فِی الْآخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ و جهودان نیك دانستند كه هر كه سحر خرد و پسندد و آموزد و كند و كار بندد امروز بیدین است و فردا از خیر آن جهانى بى بهره.
وَ لَبِئْسَ ما شَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ اى بئس شیئا باعوا به حظ انفسهم حیث اختاروا السحر و نبذوا كتاب اللَه وراء ظهورهم، ببد چیزى خط خود از آن جهان فروختند، كه كتاب خداى عز و جل بگذاشتند و اختیار سحر كردند.
لَوْ كانُوا یَعْلَمُونَ ایشان را نیك آید اگر دانند و لكن ندانند هذا كقولك لصاحبك ما ادعوك الیه خیر لك لو كنت تعقل، و تنظر ما فى العواقب و هو یعقل و لعلّه كثیر النظر فى العواقب الّا انّه لا یعلم ما یوجب ذلك وَ لَوْ أَنَهُمْ آمَنُوا اى بمحمد و القرآن وَ اتَقَوْا الیهودیة و السحر.
و اگر ایشان محمد را به پیغامبرى استوار گیرند و قرآن را براستى به پذیرند، و از دین جهودى و جادویى بپرهیزند لَمَثُوبَةٌ مِنْ عِنْدِ اللَهِ خَیْرٌ این هر سه لام لمن اشتراه، و لبئسما و لمثوبة هر سه لام تحقیق اند و تأكید بجاى قسم، میگوید اگر ایشان ایمان آوردندى پاداش آن ایشان را از نزدیك خداى عز و جل بودى از آن رشوت كه ستدند پنهان كردن نبوت رسول مرا از عامّة خویش و از آنچه بجادویى و شعبه فرا دست آوردند لَوْ كانُوا یَعْلَمُونَ اگر دانستندى و لكن نمیدانند.
النوبة الثالثة
قوله تعالى: قُلْ إِنْ كانَتْ لَكُمُ الدَارُ الْآخِرَةُ... الآیة از روى طریقت و راه حقیقت رموز این آیت اثرى دیگر دارد، ارباب القلوب گفتند من علامات الاشتیاق تمنّى الموت على بساط العوافى عجب نیست كسى را كه در مغاك مذلت باشد و در زندان وحشت اگر از سر بینوایى و ناكامى وى را آرزوى مرگ باشد، عجب كار آن جوانمردى است كه بر بساط عافیت آرام دارد، و كارهاش بر نظام، و دولتش تمام، و روزش فرخنده در ایام، و با اینهمه نعمت و راحت چون كسى است بر آتش سوزان، گرداگرد وى خارستان و دشمن جان ستان، دل در آن بسته كه تا خود كى از این محنت برهد و خرمن جدایى آتش در زند، نوبت اندوه بسر آید، و اشخاص پیروزى بدر آید، بزبان شوق گوید:
در باغ الهى آشیان سازم
آرى! من احبّ لقاء اللَه احبّ اللَه لقاءه، به داود وحى آمد كه یا داود قل لشبّان بنى اسرائیل لم تشغلون انفسكم بغیرى؟ و انا مشتاق الیكم، ما هذا الجفاء؟ احمد الاسود پیش عبد اللَه مبارك آمد گفت رأیت فى المنام انّك تموت الى سنة فان استعددت للخروج
گفت مرا در خواب چنان نمودند كه تا یك سال تو مى فرو شوى نگر تا رفتن را ساخته باشى.
عبد اللَه جواب داد احلتنى على امد بعید روزگارى دراز در پیش ما نهادى، یكسال دیگر ما را اندوه هجران مى باید كشید و تلخى فراق مى باید چشید، آن گه گفت غذاء جان ما تا امروز درین بیت بود.
صبرا لعلّك تلقى من تحبّ غدا
عنس غفارى قومى را دید كه از طاعون مى گریختند، گفت یا طاعون خذنى اى طاعون تو گرد آنان گردى كه ترا مى نخواهند چرا بر ما نیایى كه ترا بجان خریداریم؟
بشر حارث از اینجا گفت ما لنا نكره الموت و لا یكره الموت الّا مریب. چرا برید مرگ را دشمن داریم؟ كه نه در دل شور داریم یا از دوست پرهیز میكنیم! شور دلست كه برید مرگ را دشمن است. این كراهیت قومى را از آن خواست كه ساز این راه نداشتند و طعم وصل دوست نچشیدند.
ازینجا گفتند مرگ راحت قومى است و آفت قومى
قومى را روز دولت است، و قومى را رنج و محنت،
قومى را عنا، و قومى را عطا،
قومى را بلا و قیامت، و قومى را شفا و سلامت،
قومى را نهایت مدت اشتیاق، و قومى را بدایت روز فراق.
ملك الموت بر رابعه عدوى رسید، رابعه گفت تو كیستى؟ گفت من هادم اللّذاتم موتم الاطفالم مرمّل الأزواجم.
رابعه گفت: اى جوانمرد چرا از خود همه خصلتهاى بد نشان میدهى و از آن خصلتهاى نیك هیچ نگویى؟
گفت آن چیست؟
رابعة گفت و انت موصل الحبیب الى الحبیب
سفیان ثورى هر گه كه مسافرى را دیدى و آن مسافر گفتى شغلى بفرماى، سفیان گفتى اگر جایى بمرگ رسى درود ما بدو برسان و بگوى
در حال فرستم و توقف نكنم
بلال حبشی در نزع بود عیال وی میگفت وا حزناه ! بلال گفت چنین مگوى لكن میگوى وا طرباه! غدا نلقى الاحبة محمدا و حزبه.
عبد اللَه مبارك در وقت نزع میگفت و مى خندید لمثل هذا فلیعمل العاملون شلبى را مى آرند كه در سكرات مرگ این بیت میگفت:
كلّ بیت انت ساكنه
غیر محتاج الى السّرج
وجهك المأمول حجتنا
یوم یأتى النّاس بالحجج
خورشید جهان فروز پروانه ماست
بو العباس دینورى مجلس میداشت و در عشق سخن میگفت، پیر زنى عارفه حاضر بود، آن سخن بروى تافت وقتش خوش گشت، برخاست و در وجد آمد. بو العباس گفت موتى جان در باز اى پیر زن، گفت :
در عشق كجا خطر بود جانى ر ا
این بگفت و نعره بزد و جان بداد.
قُلْ مَنْ كانَ عَدُوًا لِجِبْرِیلَ بزرگوار و نیكوست آن قرآن كه جبریل فرود آورد از رحمن، كه هم روح روح دوستان است، و هم شفاء دل بیماران، و هم رحمت مؤمنان، اینست كه گفت جل جلاله فَإِنَهُ نَزَلَهُ عَلى قَلْبِكَ جاى دیگر گفت نَزَلَ بِهِ الرُوحُ الْأَمِینُ عَلى قَلْبِكَ. و جبرئیل (ع) چون وحى پاك گزاردى گاهى بصورت بشر آمدى گاهى بصورت ملك، هر گه كه آیت حلال و حرام و بیان شرایع و احكام آوردى بصورت بشر بودى، و حدیث دل در میان نه.
چنانك گفت هُوَ الَذِی أَنْزَلَ عَلَیْكَ الْكِتابَ أَ وَ لَمْ یَكْفِهِمْ أَنَا أَنْزَلْنا عَلَیْكَ الْكِتابَ باز چون حدیث محبت و صفت عشق و و رموز دوستى بودى بصورت ملك آمدى، روحانى و لطیف، و بدل مصطفى پیوستى قرآن وحى بگزاردى سرّا بسرّ، و كس را برو اطلاع نه، پس چون باز شدى و از دیار دل او برگشتى، مصطفى گفتى فیفصم عنّى و قد وعیته. و قیل لمّا كان صلّى اللَه علیه و آله و سلّم بالمشاهدة مستغرقا بهذا الحدیث، نزل الوحى بقلبه اولا فقال له نَزَلَهُ عَلى قَلْبِكَ ثم انصرف من قلبه الى فهمه و سمعه، و تنزل من ذروة الصحبة إلى حضیض الخدمة لحظوظ الخلق و هو رتبة اهل الخصوص. و قد ینزل الوحى على سمع قوم اولا ثم على فهمهم ثم على قلبهم ترقیا من سفل المجاهدة الى علوّ المشاهدة و ذلك رتبة اهل السلوك و المریدین فشتان ما هما.
مَنْ كانَ عَدُوًا لِلَهِ وَ مَلائِكَتِهِ الآیة چه زیان دارد جبرئیل و میكائیل را عداوت كفار، و رب الارباب بعز عز خود ایشان را نیابت میدارد و مى نوازد و رقم تخصیص میكشد و میگوید هر كه ایشان را دشمن است ما او را دشمن ایم در در حق اولیا همین گفت " من اذى ولیّا من اولیائى فقد بار زنى بالمحاربة ".
وَ لَمَا جاءَهُمْ رَسُولٌ مِنْ عِنْدِ اللَهِ مُصَدِقٌ لِما مَعَهُمْ الآیة چند كه رب العالمین شكایت مى كند از آن بیگانگان جهودان، و چند كه عالمیان را خبر میدهد از شوخى و ستیز ایشان در كار محمد صلّى اللَه علیه و آله و سلّم، از اوّل كافران مكه را میگفتند قد اظلّكم زمان نبى الحرم الذى یخرج بمكة و یصدّق بما فى كتابنا میگفتند وقت آنست كه بیرون آید پیغامبر مكى، رسول امّى، گزیده عالم سید ولد آدم، استوارگیر كتاب ما، و یارى دهنده ما بر شما. و در تضاعیف روزگار همین دعا مى گفتند: خداوندا بینگیز ما را این پیغامبر كه در توریة نام وى میخوانیم و صفت وى میدانیم، و دشمن خود را بوى مى ترسانیم، بیرون آر خداوندا وى را تا میان ما و میان مردمان كار برگزارد و حكم كند، و كافران عرب را از ما باز دارد، چنین میشناختند او را و این میگفتند، پس چون دیدند او را بوى كافر شدند، و توریة كه در آن صفت و نعت وى بود و موافق قرآن بود بگذاشتند و پس پشت انداختند و شعبده و جادویى خواندند، و نیر نجات دیوان و فرا ساخته ایشان بر دست گرفتند.
رب العالمین آسمان و زمین را خبر میدهد از كرد بد ایشان، و شكایت میكند از ناهموارى و بى رسمى ایشان ...........
ادامه دارد >>>
توضیح :


... مباحث قرآنی رمضان (01)
... مباحث قرآنی رمضان (02)
... مباحث قرآنی رمضان (03)
... مباحث قرآنی رمضان (04)
... مباحث قرآنی رمضان (05)
... مباحث قرآنی رمضان (06)
... مباحث قرآنی رمضان (07)
... مباحث قرآنی رمضان (08)
... مباحث قرآنی رمضان (09)
... مباحث قرآنی رمضان (10)
... مباحث قرآنی رمضان (11)
... نظری به سوره مبارکه ناس
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (001)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (002)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (003)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (004)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (005)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (006)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (007)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (008)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (009)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (010)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (011)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (012)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (013)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (014)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (015)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (016)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (017)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (018)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (019)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (020)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (021)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (022)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (023)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (024)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (025)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (026)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (027)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (028)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (029)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (030)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (031)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (032)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (033)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (034)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (035)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (036)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (037)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (038)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (039)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (040)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (041)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (042)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (043)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (044)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (045)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (046)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (047)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (048)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (049)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (050)

كشف الأسرار و عُدة الأبرار (039)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (038)
ضدّ ارزشها و هشدارها (05)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (037)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (036)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (035)
ضدّ ارزشها و هشدارها (04)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (034)
سید حسن نصرالله و روز قدس
ضدّ ارزشها و هشدارها (03)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (033)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (032)
ضدّ ارزشها و هشدارها (02)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (031)
التحصین ابن فهد حلی (7)
ضدّ ارزشها و هشدارها (01)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (030)
وصیت مولا علی(ع)به محمد حنفیه
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (029)
منم امیر مومنان و بهترین آفریده خدا
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (028)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (027)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (026)
التحصین ابن فهد حلی (6)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (025)
دلسوز خود باشید و ظلم بدیگران نکنید
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (024)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (023)
شیعیان آبروی دین هستند
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (022)
پند مولا علی (ع) به نوف بکالی
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (021)
التحصین ابن فهد حلی (5)
خدایی که صدای گناهکار دوستتر دارد
شهرت از منظر امام علی (ع)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (020)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (019)
التحصین ابن فهد حلی (4)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (018)
Flight 655
یا اباصالح المهدی علیه السلام
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (017)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (016)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (015)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (014)
التحصین ابن فهد حلی (3)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (013)
التحصین ابن فهد حلی (2)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (012)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (011)
توجه: استفاده از تصویر برای سایتها و وبلاگها بدون انجام تغییر آزاد است؛ کپی برداری از متن با ذکر نام و درج لینک بلامانع میباشد. برای تبادل لینک بعد از برقرای لینک تارنمای ما؛اطلاع دهند تا بررسی شود.
- برچسب ها: تفسیر قرآن، کشف الاسرا و عده الابرار، خواجه عبدالله انصاری، ابوالفضل رشیدالدین میبدی، سحر و جادو، بنی اسراییل،
- لینکهای مرتبط: كشف الأسرار و عُدة الأبرار (039) ، ضدّ ارزشها و هشدارها (05) ،
-


مرا دلیست خراب خراب در ره عشق خراب کرده خراباتیی به یک بارش
بگو به عشق بیا گر فتاده می خواهی چنان فتاد که خواهی بیا و بردارش
میا به پیش ز درش ببین که می ترسم ز شعله ها که بسوزی ز سوز اسرارش
وگر بگیردت آتش به سوی چشم من آ که سیل سیل روانست اشک دربارش
حدیث موسی و سنگ و عصا و چشمه آب ز اشک بنده ببینی به وقت رفتارش
برآر بانگ و بگو هر کجا که بیماریست صلای صحت و دولت ز چشم بیمارش
برآ به کوه و بگو هر کجا که خفته دلیست صلای بینش و دانش ز بخت بیدارش
که نور من شرح الله صدره شمعیست که در دو کون نگنجد فروغ انوارش