گفته اند چهار كس را از فرزندان آدم زنده كرد پس از مردگى ایشان:
سام بن نوح و عازر و ابن العجوز و ابنة العاشر.
..............
ابن كثیر هر جا كه قدس آید در قرآن بتخفیف خواند، گفته اند كه روح جبرئیل است و سمى به لأنه ینزل بما یحیى به و یستروح بعمله، قدس خداوند عز و جل است، اضافه الى نفسه لانه كان بتكوین اللَه عز و جل له روحا من غیر ولادة والد و والدة، و عیسى را هم باین معنى روح اللَه خوانند.
شعبى گفت عیسى بر جبرئیل رسید گفت السلام علیك یا روح القدس
جبرئیل گفت و علیك یا روح اللَه
مفسران گفتند این هر دو نام بیك معنى اند، و این اضافه بر سبیل تخصیص و تكریم است، و گفته اند تأیید عیسى به جبرئیل آن بود كه عیسى نیرو گرفت بجان پاك از دهن جبرئیل كه در مریم دمید، تا بآن نیرو گرفت و بى پدر از مادر در وجود آمد، و گفته اند كه جبرئیل در همه حال قرین وى بودى در سفر و در حضر و در آسمان.
ابن زید گفت: روح القدس انجیل است، هم بدانمعنى كه قرآن را بدان روح خواند، و ذلك فى قوله أَوْحَیْنا إِلَیْكَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا باز خطاب جهودان در گرفت أَ فَكُلَما جاءَكُمْ رَسُولٌ بِما لا تَهْوى أَنْفُسُكُمُ اسْتَكْبَرْتُمْ فَفَرِیقاً كَذَبْتُمْ وَ فَرِیقاً تَقْتُلُونَ پس از آنك پیغامبران را فرستادیم تا معجزها آشكارا كردند، و نشانهاى روشن نمودند، شما راست راه و راست كار نگشتید، هر گه كه پیغامبرى آید بشما نه بر وفق دل خواست و هواء شما، گردن مى كشید و ننگ دارید كه بوى ایمان آرید پس قومى را دروغ زن گیرید چون عیسى و محمد (ع)، و قومى را میكشید چنانك یحیى و زكریا و شعیا و غیرهم.
قال عبد اللَه ابن مسعود كانت بنواسرائیل تقتل فى الیوم سبعین نبیا و یقوم سوق بقلهم من آخر النهار وَ قالُوا قُلُوبُنا غُلْفٌ جهودان گفتند بر طریق استهزاء و انكار كه دلهاى ما در غلاف است از آنچه تو مى گویى، جاى دیگر گفت وَ قالُوا قُلُوبُنا فِی أَكِنَةٍ مِمَا تَدْعُونا إِلَیْهِ دلهاى ما در پوشش است.
اكنّة و غلف یكى بود، كنان و غلاف هر دو بیك معنى اند. مشركان و جهودان این سخن فراوان گفته اند و بدان نومیدان كردن رسول خدا خواسته اند، كه ما ترا به پیغامبرى نمیدانیم، و فرا آنچه تو آوردى نه مى بینیم، و اگر غلف برفع لام خوانى معنى آنست كه قلوبنا اوعیة الحكمة دلهاى ما خود پیرایه دانش است و حكمت، و درین قراءت خویشتن را از رسول خدا و قرآن و شریعت اسلام بى نیاز میدیدند.
و معنى دیگر گفته اند باین قراءت یعنى كه دلهاى ما پیرایه حكمت است و دانش، هر چه بدان رسد از علم بداند و دریابد و یاد گیرد، چونست كه سخن تو مى درنیابد و فهم مى نكند، مگر نه راست است؟ كه اگر راست بودى و حق، دلهاى ما آن را دریافتى چون دیگر سخنان.
رب العالمین گفت بَلْ لَعَنَهُمُ اللَهُ بِكُفْرِهِمْ نه چنانست كه ایشان میگویند كه ما ایشان را از رحمت خود دور كرده ایم و از درگاه خویش رانده ایم.
جاى دیگر گفت بَلْ طَبَعَ اللَهُ عَلَیْها بِكُفْرِهِمْ وَ طُبِعَ عَلى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لا یَفْقَهُونَ مهر بر دل ایشان نهادیم تا دانش و حكمت در آن نشود، و جهل و كفر از آن بیرون نیاید از آنست كه نمیدانند و در نمى یابند.
بل حرف عطف است كه در سیاق جحد رود و در ظاهر آیت جحد نیست اما در معنى هست، فكانه قال وَ قالُوا قُلُوبُنا غُلْفٌ و لیس كذلك بَلْ لَعَنَهُمُ اللَهُ بِكُفْرِهِمْ فَقَلِیلًا ما یُؤْمِنُونَ
این را سه معنى گفته اند:
یكى آنست كه لا یؤمنون منهم الا قلیل یعنى اندكى از این جهودان گرویدند چون عبد اللَه سلام و اصحاب وى.
معنى دیگر فقلیل ما یؤمنون ممّا فى ایدیهم و یكفرون باكثره باندكى از آنچه ما فرستادیم و فرمودیم بگرویدند و بیشتر فرو گذاشتند، و آن اندك آنست كه رب العالمین گفت: وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَهُمْ لَیَقُولُنَ اللَهُ.
سدیگر معنى لا یؤمنون قلیلا و لا كثیرا، اندك و بسیار هیچ مى نگروند بكم و بیش هیچ در دین نمى آیند.
النوبة الثالثة
قوله تعالى: وَ إِذْ أَخَذْنا مِیثاقَكُمْ لا تَسْفِكُونَ دِماءَكُمْ الآیة سیاق این آیت تهدید ظالمانست و تخویف ناپاكان كه بر مسلمانان ستم كنند، و در خون و مال ایشان سعى كنند، و بدست و زبان خود ایشان را برنجانند تا از خان و مان بیفتند، نقدى در مسلمانى ایشان خلل است كه مصطفى (ع) گفت " المسلم من سلم المسلمون من لسانه و یده " و در دنیا لعنت خداوند بریشان و در عقبى جاى ایشان آتش سوزان.
یقول اللَه تعالى: أَلا لَعْنَةُ اللَهِ عَلَى الظَالِمِینَ یَوْمَ لا یَنْفَعُ الظَالِمِینَ مَعْذِرَتُهُمْ وَ لَهُمُ اللَعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَارِ تَرَى الظَالِمِینَ مُشْفِقِینَ مِمَا كَسَبُوا وَ هُوَ واقِعٌ بِهِمْ وَ یَوْمَ یَعَضُ الظَالِمُ عَلى یَدَیْه وَ الظَالِمِینَ أَعَدَ لَهُمْ عَذاباً أَلِیماً وَ الظَالِمُونَ ما لَهُمْ مِنْ وَلِیٍ وَ لا نَصِیرٍ.
و در قرآن فراوان است ازین تهدید ظالمان و انذار مجرمان.
.....
گفته اند این ظلم ظالم از حرص وى خیزد بر دنیا و راندن شهوات، كه چون همگى وى دوستى دنیا بگرفت و شهوات بروى مستولى شد دل وى تاریك گردد، و رقت و سوز در وى نماند. پس شفقت برخیزد و بر خلق خدا ظلم كند، و اثر این تاریكى فردا در قیامت پدید آید، چنانك مصطفى (ع) گفت: الظلم ظلمات یوم القیامة نه یك ظلمة خواهد بود بل ظلمات بسیار خواهد بود، چنانك امروز نه یك شهوتست بلكه شهوات بسیار است، پس چون سر همه ظلم دوستى دنیا است هر كس كه دوستى دنیا از دل خود بیرون كند شهوات بروى مستولى نشود، و در دل وى رقت و سوز بماند، و بر همه خلق خدا مهربان بود، تا اگر سگى بیند شفقت از وى باز نگیرد، و او را نیازارد بلكه او را بنوازد، چنانك عیسى (ع) كان یسیح ببعض بلاد الشام اذا اشتد به المطر و الرعد و البرق فجعل یطلب شیئا یلجأ الیه، فرفعت له بخیمة من بعید، فاتاها فاذا فیها امرأة، فحاد عنها فاذا هو بكهف فى جبل، فاتاه فاذا فى الكهف اسد، ثم قال الهى جعلت لكل شى ء مأوى ثم لم تجعل لى مأوى، فاجابه الجلیل مأواك عندى فى مستقر رحمتى، لازوّجنّك یوم القیمة مائة حوراء و لأطعمنّك فى عرسك اربعة آلاف عام یوم منها كعمر الدنیا، و لآمرنّ منادیا ینادى این الزهاد فى دار الدنیا و راوا عرس الزاهد عیسى بن مریم ع ثُمَ أَنْتُمْ هؤُلاءِ
اهل معانى درین آیت لطیفه هاى نیكو گفته اند:
یكى آنست كه تَقْتُلُونَ أَنْفُسَكُمْ اشارت میكند كه شما بعمل ناپسندیده و فعل نكوهیده خود را در گرداب عقوبت مى اوكنید و آن عقوبت شما را بجاى قتل نفس است، یعنى مكنید چنین و تن خود را بدست خویش مكشید، همانست كه جاى دیگر گفت وَ لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ.
و آنچه گفت: تُخْرِجُونَ فَرِیقاً مِنْكُمْ مِنْ دِیارِهِمْ اشارت میكند كه شما بعضى قوتها از نهاد خود و از مقتضى آفرینش خویش مى بگردانید، و آن را ضایع میگذارید، چنانك مثلا قوت عامله از بهر آن در نهاد آدمى آفریدند تا بدان عمل كند و بجاى خویش استعمال نماید، پس اگر تقصیر كند یا نه بر جاى خویش استعمال كند از محل خویش بگردانیده باشد. راست چنان باشد كه كسى را از سراى خویش بیرون كنند.
و آنچه گفت: وَ إِنْ یَأْتُوكُمْ أُسارى تُفادُوهُمْ اشارت میكند كه دیگران را راه مى نمائید و خود گمراه میشوید، دیگران را پند میدهید و خود پند مى نه پذیرید. چنانك جاى دیگر گفت أَ تَأْمُرُونَ النَاسَ بِالْبِرِ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ.
أُولئِكَ الَذِینَ اشْتَرَوُا الْحَیاةَ الدُنْیا بِالْآخِرَةِ
در قرآن نظائر این فراوانست منها قوله تعالى: وَ رَضُوا بِالْحَیاةِ الدُنْیا وَ اطْمَأَنُوا بِها أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَ اتَبَعَ هَواهُ وَ آثَرَ الْحَیاةَ الدُنْیا بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَیاةَ الدُنْیا میگوید ایشان كه دنیا خرند و عقبى فروشند و هواء نفس بر رضاء مولى اختیار كنند فَلا یُخَفَفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ عذاب ایشان را پایان پدید نكنند، و آن عذاب بریشان سبك نكنند نه در دنیا و نه در عقبى، در دنیا عذاب ایشان جمع مال است و طلب حرمت و جاه و شره و حرص نفس امّاره و هو المشار الیه بقوله إِنَما یُرِیدُ اللَهُ لِیُعَذِبَهُمْ بِها فِی الْحَیاةِ الدُنْیا و آن طلب و شره ایشان را غایتى نیست، تا در آن غایت خفتى پدید آید.
آن گه گفت وَ لا هُمْ یُنْصَرُونَ ایشان را در آن مال نصرتى نیست نه در دنیا نه در عقبى: در دنیا آنست كه صاحب مال بوقت مرگ گوید ما أَغْنى عَنِی مالِیَهْ و در عقبى آنست كه رب العالمین گفت: مِنْ وَرائِهِمْ جَهَنَمُ وَ لا یُغْنِی عَنْهُمْ ما كَسَبُوا شَیْئاً.
وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسَى الْكِتابَ اشارتست بنواخت موسى بن عمران.
میگوید وى را كتاب توریة دادیم كه هم نورست و هم ضیاء و هم فرقان، ضیاء دل مؤمنان، نور دل دوستان، آرام جان مریدان.
آن گه گفت وَ قَفَیْنا مِنْ بَعْدِهِ بِالرُسُلِ پیغامبران را فرستادیم پس از وى فرا پى یكدیگر داشته و هر یكى را نو تشریفى و دیگر خاصیتى و نواختى داده:
آدم را در خلقت كرامت،
ادریس را زندگانى تا قیامت،
نوح را اجابت دعوت،
ابراهیم را خلعت خلت،
اسماعیل را فدا كبش بكرامت،
داود را آواز بنغمت و ملك و نبوت،
سلیمان را ملك عظیم و علم و رسالت و سخن گفتن وا مرغان و جن و شیاطین و باد را اطاعت،
یحیى بن زكریا را عصمت،
موسى را مكالمت بى واسطه،
پیغامبر ما را سید اهل زمین و سما را، مهتر و پیشرو انبیا را،
هر چه جمله پیغامبران را داد از نواخت و كرامت آن همه مصطفى را ارزانى داشت، وانگه او را بریشان افزونى و برترى داد.
اگر آدم را در خلقت كرامت بود كه ید صنعت اللَه بوى رسید، مصطفى را همین نواخت بود و بر آدم فضل داشت، كه آدم هنوز از آب و گل بود، هنوز در و نه فهم بود نه فطنت نه استیناس بود نه مشاهدت كه ید صنعت حق بوى رسید، باز مصطفى شب معراج با دانش و عقل بود، با مشاهدت و مؤانست بود، كه ید صنعت حق بوى رسید. چنانك در خبرست: فوضع یده بین كتفى فوجدت بردها بین ثدیى و اگر ادریس را مكان عالى داد عالى تر از مقام مصطفى نبود، كه اللَه گفت فَكانَ قابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنى .
و اگر نوح را بر كشتى نشاند و دشمن را بدعاء وى هلاك گردانید، مصطفى را بر براق نشاند و از براق بر معراج و از معراج بر رفرف تا بدید عجائب ملكوت عزت و بیافت اجابت دعوت و قبول شفاعت در حق امت، و اگر ابراهیم را ملكوت آسمان و زمین بنمود و نام وى خلیل نهاد، مصطفى را جلال و جمال بر كمال خود بنمود، و نام وى حبیب نهاد، و اگر موسى بر طور سخن حق بشنید، مصطفى بر عرش عظیم با حق هام راز بود و هام گفتار و هام دیدار، خلوت گاهى بود او را كه نه فرشته مقرّب را ور آن اطلاع بود نه پیغامبر مرسل را در آن جاى، چنانك گفت لى مع اللَه وقت لا یسعنى فیه ملك مقرب ولا نبى مرسل.
لاحمد لا شكّ للمصطفى
فقد كان بالقرب من ربّه
على قاب قوسین لما دنا
فما مثل احمد فیمن مضى
من الرسل فى سالف من ورى
أَ فَكُلَما جاءَكُمْ رَسُولٌ سخن باز بوعید و تهدید جهودان باز آورد گفت هر چند این پیغامبران ما نشانهاى روشن نمودند و معجزه هاى صادق آشكارا كردند، امّا آن جهودان از خود رائى قدم بیرون ننهادند، بر آنچه دل ایشان خواست قبول كردند و آنچه نخواست بگذاشتند و نه پذیرفتند، لا جرم بد سرانجامى كه سرانجام ایشانست و بد جایگاهى كه مقام ایشانست. مصطفى (ع) گفت " اشتدّ غضب اللَه على من قتل نبیّا و على من قتله نبى " ....
وَ قالُوا قُلُوبُنا غُلْفٌ اشارت آیت آنست كه دل بیگانگان در پرده شقاوت است رب العزة چون كسى را مهر شقاوت بر دل نهد، و رقم نابایست بروى كشد، از اول دل وى سخت گرداند. چنانك گفت ثُمَ قَسَتْ قُلُوبُكُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِكَ پس سیاه گرداند كَلَا بَلْ رانَ عَلى قُلُوبِهِمْ پس غاشیه بى دولتى بسر او در كشد قُلُوبُنا غُلْفٌ پس قفل بیگانگى بر آن زند أَمْ عَلى قُلُوبٍ أَقْفالُها پس بمهر نومیدى ختم كند، خَتَمَ اللَهُ عَلى قُلُوبِهِمْ وَ عَلى سَمْعِهِمْ آن گه بسكّه جدایى ضرب كند بَلْ طَبَعَ اللَهُ عَلَیْها بِكُفْرِهِمْ آن گه بیكبارگى واخودش برگرداند وَ نُقَلِبُ أَفْئِدَتَهُمْ. آن گه ندا در عالم دهد كه ما این دل را نخواهیم و نمى پسندیم أُولئِكَ الَذِینَ لَمْ یُرِدِ اللَهُ أَنْ یُطَهِرَ قُلُوبَهُمْ نعوذ باللّه من سخطه و نقمته.
>>>>> ادامه دارد >>>>>
توضیح :


... مباحث قرآنی رمضان (01)
... مباحث قرآنی رمضان (02)
... مباحث قرآنی رمضان (03)
... مباحث قرآنی رمضان (04)
... مباحث قرآنی رمضان (05)
... مباحث قرآنی رمضان (06)
... مباحث قرآنی رمضان (07)
... مباحث قرآنی رمضان (08)
... مباحث قرآنی رمضان (09)
... مباحث قرآنی رمضان (10)
... مباحث قرآنی رمضان (11)
... نظری به سوره مبارکه ناس
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (001)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (002)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (003)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (004)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (005)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (006)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (007)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (008)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (009)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (010)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (011)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (012)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (013)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (014)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (015)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (016)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (017)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (018)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (019)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (020)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (021)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (022)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (023)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (024)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (025)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (026)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (027)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (028)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (029)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (030)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (031)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (032)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (033)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (034)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (035)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (036)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (037)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (038)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (039)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (040)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (041)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (042)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (043)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (044)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (045)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (046)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (047)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (048)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (049)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (050)

كشف الأسرار و عُدة الأبرار (035)
ضدّ ارزشها و هشدارها (04)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (034)
سید حسن نصرالله و روز قدس
ضدّ ارزشها و هشدارها (03)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (033)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (032)
ضدّ ارزشها و هشدارها (02)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (031)
التحصین ابن فهد حلی (7)
ضدّ ارزشها و هشدارها (01)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (030)
وصیت مولا علی(ع)به محمد حنفیه
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (029)
منم امیر مومنان و بهترین آفریده خدا
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (028)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (027)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (026)
التحصین ابن فهد حلی (6)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (025)
دلسوز خود باشید و ظلم بدیگران نکنید
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (024)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (023)
شیعیان آبروی دین هستند
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (022)
پند مولا علی (ع) به نوف بکالی
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (021)
التحصین ابن فهد حلی (5)
خدایی که صدای گناهکار دوستتر دارد
شهرت از منظر امام علی (ع)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (020)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (019)
التحصین ابن فهد حلی (4)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (018)
Flight 655
یا اباصالح المهدی علیه السلام
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (017)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (016)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (015)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (014)
التحصین ابن فهد حلی (3)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (013)
التحصین ابن فهد حلی (2)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (012)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (011)
التحصین ابن فهد حلی (1)
بندگان خاص خدا آشکارا پنهانند !
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (010)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (009)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (008)
توجه: استفاده از تصویر برای سایتها و وبلاگها بدون انجام تغییر آزاد است؛ کپی برداری از متن با ذکر نام و درج لینک بلامانع میباشد. برای تبادل لینک بعد از برقرای لینک تارنمای ما؛اطلاع دهند تا بررسی شود.
- برچسب ها: قرآن، تفسیر قرآن، کشف الاسرا و عده الابرار، خواجه عبدالله انصاری، ابوالفضل رشیدالدین میبدی، سوره بقره،
- لینکهای مرتبط: كشف الأسرار و عُدة الأبرار (035) ، بندگان خاص خدا آشکارا پنهانند ! ،
-
«یَسْأَلُكَ أَهْلُ الْكِتَابِ أَن تُنَزِّلَ عَلَیْهِمْ كِتَابًا مِّنَ السَّمَاء(24)؛ یهودیان از تو درخواست كنند كه (یك دفعه) بر آنان كتابی از آسمان فرود آوری.» گروهی از یهود نزد پیامبر اسلام آمده و گفتند: اگر تو پیغمبر خدا هستی، كتاب آسمانی خود را یك جا بر ما نازل كن. شكی نیست كه این تقاضا جز لجاجت و بهانه جویی چیز دیگری نبود. این یهودیان به جای آن كه به جنبه هدایتی و تربیتی آیات الهی دقت كنند و بدون توجه به این كه گاه خود همین تدریجی بودن قرآن به هدف تربیتی آن بیشتر كمك میكرد، سعی و كوشش خود را در اشكال تراشی و بیان سؤالهای مغرضانه گذاشته بودند.
خداوند برای دل داری به پیامبر به لجاجتها و بهانه جوییهای یهود در برابر حضرت موسی اشاره فرموده و به بیان عنادها و انحرافات گذشتگان آنها از جمله گوساله پرستی میپردازد. پس از آن جا كه یهودیان زمان پیامبر نسبت به اعمال گذشتگان خود معترض نبودند در زمره آنان قرار میگیرند

در ادامه خداوند پیامبر خود را دلداری میدهد كه اگر این جمعیت سخنان تو را پذیرفتند نگران نباش، زیرا این موضوع سابقه بسیار دارد و پیامبران پیش از تو را نیز تكذیب كردهاند.
در سوره مائده به یكی دیگر از كارشكنیها و عمل منافقانه یهود اشاره شده است: «وَمِنَ الَّذِینَ هادُواْ سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ آنان زیاد به سخنان تو گوش میدهند تا دستاویزی برای تكذیب تو بیابند.»
جالب است كه حتی گوش دادن آنان نیز با عناد و لجاجت عجین است، گویی این گروه اندك سعی و تلاشی برای پذیرش حق و شناخت راه درست از خود نشان نمیدهند و همواره سعی در مخالفت با حق و حقیقت دارند؛ حتی حاضر نیستند كه بگویند به سخنان تو گوش میدهیم و راجع به آن فكر میكنیم و اگر درست و خوب بود میپذیریم، بلكه از همان ابتدا هدف خود را كه همان عناد و دشمنی است مد نظر میدهند

عجیب است كه این تعصّب و لجام گسیختگیشان باعث شده است تا حتّی مسلّمات تاریخی را انكار كنند. این گروه كه در كتمان حق، ید طولایی دارند، پیامبرانی چون: حضرت ابراهیم، اسحاق و یعقوب را كه قبل از حضرت موسی و عیسی به دنیا آمدهاند و از دنیا رفتهاند، از پیروان حضرت موسی و عیسی برمیشمارند و میخواهند با كتمان این حقایق مردم را در بی راهه سرگردان كنند. لذا قرآن آنان را ستمكارترین مردم معرفی میكند. كتمان كردن حقیقت پیامبر عظیم الشأن اسلام توسط اهل كتاب؛ مخصوصا یهودیان باعث شده بود كه مشركان نزد پیامبر آمده و بگویند: تو چگونه پیامبری هستی كه كسی تو را تصدیق نمیكند؛ حتی یهود و نصاری براساس تورات و انجیل شهادت ندادهاند؟


از تاریخ زندگی یهود ـ علاوه بر آیات قرآن كریم ـ چنین برمیآید كه آنها خود را یك نژاد برتر میدانسته و معتقد بودند كه گل سر سبد جامعه انسانیت اند، بهشت به خاطر آنها آفریده شده و آتش جهنم با آنها كاری ندارد. آنها فرزندان خداوند و دوستان خاص او هستند. این خودخواهی ابلهانه در آیات مختلفی از قرآن كه سخن از یهود به میان آمده منعكس شده است؛ مثلاً: «نَحْنُ أَبْنَاء اللّهِ وَأَحِبَّاوءُهُ؛؛ فرزندان خداوند و دوستان خاصّ او هستیم.» و «وَقَالُواْ لَن یَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلاَّ مَن كَانَ هُوداً أَوْ نَصَارَی»؛ آنها گفتند: كسی در بهشت داخل نمیشود، مگر این كه یهودی یا نصرانی باشد.»

برنامه دیرینه یهود این است كه همیشه خود را برتر از دیگران میدانند تا جایی كه وقتی پیامبر اسلام نامهای به یهودیان «بنیقینقاع» نوشتند و آنها را به انجام نماز و پرداخت زكات و انفاق (قرض به خداوند) دعوت كردند، گفتند: اگر خداوند فقیر نبود از ما قرض نمیخواست: «قَالُواْ إِنَّ اللّهَ فَقِیرٌ وَنَحْنُ أَغْنِیَاء»

به خاطر همین اعتقاد و افكار تحریف شده است كه قرآن در آیه سیزده سوره مائده درباره یهود میفرماید: «تنها عده كمی از آنان پاك و حق شناس بودند» و این در حالی است كه در آیه بعد درباره نصاری میفرماید: «جمعی منحرف شدند»