و موسى ایشان را میگفت إِنَكُمْ ظَلَمْتُمْ أَنْفُسَكُمْ شما بر خویشتن ستم كردید كه عبادت گوساله كردید.
گفتند یا موسى اكنون حیلت چیست؟
موسى گفت: فَتُوبُوا إِلى بارِئِكُمْ البارئ الخالق و البریّة المخلوقون یقال برأ اللَه الخلق و یبرأ منهم برأ میگوید كه راه شما آنست كه توبه كنید از معصیت، بطاعت بازگردید و از كرده پشیمان شوید، و از آفریدگار عذرى بازخواهید.
گفتند یا موسى بمجرد عذر كار ما راست شود یا نه؟
موسى گفت نه كه شما مرتدّ گشتید بدانك گوساله را معبود گرفتید و حكم مرتد قتل است: فَاقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ معنى نه آنست كه خود را بدست خویش بكشید بل كه میگوید یكدیگر بكشید هذا كقوله تعالى وَ لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ اى لا یقتل بعضكم بعضا، و كقوله ثُمَ أَنْتُمْ هؤُلاءِ تَقْتُلُونَ أَنْفُسَكُمْ اى نظراءكم فى الدین.
ابن عباس گفت موسى ایشان را گفت توبه شما آن گه بپذیرد كه ایشان كه عبادت گوساله نكرده اند شما را میكشند و شما صبر میكنید در پس زانو نشسته كه هیچ باز نكوشید و ننگرید گفتند همه صبر كنیم چنانك فرمانست.
پس هارون بیامد و با وى دوازده هزارمرد بود كه گوساله پرستى نكرده بودند و منادى ندا كرد.
الا انّ هؤلاء اخوانكم قد اتوكم شاهرى السیوف، فاتقوا اللَه و اصبروا فلعن اللَه رجلا حلّ حیاته او قام من مجلسه، او مدّ طرفه الیهم او اتّقاهم بید او رجل، فیقولون آمین فیقتلون الى المساء.
موسى كه آن قتل فراوان دید بگریست و زارى در گرفت , " یا رب هلكت بنو اسرائیل " فرزندان یعقوب بسیار هلاك شدند، بقیتى بگذار.
رب العالمین دعاء موسى اجابت كرد و فرمان داد تا از قتل باز ایستادند و هفتاد هزار كشته بودند موسى دلتنگ شد بآن حال كه برفت، رب العالمین وحى فرستاد به موسى كه " اما یرضیك انى ادخل القاتل و المقتول الجنّة، فكان من قتل منهم شهیدا و من بقى منهم مكفّرا عنه ذنوبه"
اللَه تعالى موسى را خشنود كرد به آنك كشتگان را شهید كرد و باقى كه زنده مانده بودند عفو كرد.
اینست كه رب العزة گفت فَتابَ عَلَیْكُمْ اى فعلتم ما امرتم به فتاب علیكم و تجاوز عنكم.
إِنَهُ هُوَ التَوَابُ الرَحِیمُ یعود الى العبد بالطافه و بتیسیره التوبة له و برحمته المنجیة من عقوبته.
وَ إِذْ قُلْتُمْ یا مُوسى لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ مفسران گفته اند آن گه كه موسى از طور باز آمد خشمناك شد بر قوم خویش به پرستیدن گوساله، و از خشم لوحها كه در آن تورات نبشته بود بیوكند، و با برادر و با سامرى سخن درشت گفت، آن گه گوساله را بسوخت و بر روى آب به پراكند، و قصه چنانك رفت تا بآخر، پس موسى بیارمید و خشم وى باز نشست. چنانك رب العالمین گفت وَ لَمَا سَكَتَ عَنْ مُوسَى الْغَضَبُ أَخَذَ الْأَلْواحَ موسى آن لوحها برداشت و راهنمونى و بخشایش حق كه در آن بود ایشان را بیان كرد و گفت من با اللَه سخن گفتم و از وى سخن شنیدم
ایشان گفتند: لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَى نَرَى اللَهَ جَهْرَةً فیكلّمنا جهارا و یشهد لك بتكلیمه ایّاك استوار نداریم ترا كه اللَه سخن گفت با تو، تا آن گه كه اللَه را به بینیم تا گواهى دهد ترا بدانك مى گویى
موسى ازیشان بحق نالید گفت : خداوندا تو خود داناترى كه چه میگویند.
رب العالمین گفت ادعهم الى الطور ایشان را بطور خواند، فاختار موسى منهم سبعین رجلا موسى هفتاد مرد را برگزید ازیشان و ایشانرا روزه و طهارت و غسل فرمود و پاكى جامه، پس ایشان را بطور برد.
گفتند یا موسى نرید ان نسمع كلام ربنا خواهیم تا سخن خداوند خویش بشنویم.
موسى گفت بر جاى خود مى باشید تا میغ در كوه گیرد و نداء حق شنوید آن گه نزدیك شوید و بسجود در افتید، پس موسى بكوه برآمد و حجابى پیدا شد میان ایشان و میان موسى تا موسى را نه بینند، كه موسى هر آن گه كه با حق سخن گفتى نورى بر وى تافتى كه هیچكس از آدمیان طاقت نداشتى كه در وى نگرستى،
چون خداوند عز و جل با موسى سخن در گرفت ایشان بسجود افتادند، و كلام حق بشنودند و امر و نهى بدانستند، و از حق شنیدند كه گفت " انا اللَه ربكم لا اله الا انا الحى القیوم لا اله الا انا ذو بكة اخرجتكم من ارض مصر، فاعبدونى و لا تعبدوا غیرى " و یروى عن مقاتل انه قال فسمعوا من السحابة صوتا مثل صوت السنّور
پس چون موسى از مناجات فارغ شد و با نزدیك ایشان آمد، ایشان گفتند یا موسى لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَى نَرَى اللَهَ جَهْرَةً تا خداى را عز و جل معاینه نه بینیم بتو ایمان نیاریم، در آن حال بگرفت ایشان را صاعقه، چنانك اللَه گفت: فَأَخَذَتْكُمُ الصَاعِقَةُ
گفته اند صاعقة درین آیت بانگ جبرئیل بود كه بریشان زد بفرمان حق زلزله در زمین افتاد و ایشان از آن فزع جان بدادند.
گفته اند اصل صاعقه بانگ صعب است و آواز سخت و باشد كه با آن مرگ بود و باشد كه آتش افتد از آن، و باشد كه عذاب رسد از آن، و هر سه وجه در قرآن بیاید فَصَعِقَ مَنْ فِی السَماواتِ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ. فَأَخَذَتْكُمُ الصَاعِقَةُ این هر دو مرگ است " أَنْذَرْتُكُمْ صاعِقَةً مِثْلَ صاعِقَةِ عادٍ وَ ثَمُودَ " این عذاب است وَ یُرْسِلُ الصَواعِقَ این آتش است و صاعقه و صاقعه متقارب اند و فرق آنست كه صاعقه از هوا و سوى آسمان درآید و صاقعه از اجسام زمین بدر آید.
وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ میگوید شما در آن عذاب مى نگرستید یعنى وقت نزوله قبیل الموت هذا كقوله وَ لَقَدْ كُنْتُمْ تَمَنَوْنَ الْمَوْتَ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَلْقَوْهُ فَقَدْ رَأَیْتُمُوهُ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ یعنى تنظرون الى اوائل الموت و ما یظهر منه این آیت دلیل است كه آفریدگار جل جلاله دیدنى است و رد است بر معتزله كه رؤیت را منكرند و وجه دلیل آنست كه از موسى نكیرى پیدا نشد بریشان بآن سؤال، و اگر مستحیل بودى بر موسى انكار آن واجب بودى، كه بر پیغامبران واجب باشد كه چون منكرى به بینند آن را منكر شوند و از آن نهى كنند.
اگر معتزلى گوید كه صاعقه كه رسید ایشان را بآن رسید كه دیدار خواستند و اگر حق بودى ایشان را صاعقه نرسیدى؟
جواب وى آنست كه صاعقه نه بآن رسید ایشان را كه دیدار خواستند، و مستحیل بود كه موسى هم خواست و وى را صاعقه نرسید، بلكه اقتراح الآیات بعد الآیات كردند، و هر آن گه كه آیتى از آیات نبوت بر پیغامبر پیدا شود و بنگروند و دیگر آیتى خواهند عذاب واجب شود.
و گفته اند ایشان را صاعقه بآن رسید كه رؤیت حق جل جلاله از مقدورات بشر بشمردند بآنچه گفتند أَرِنَا اللَهَ جَهْرَةً و اگر بجاى آن سل اللَه ان یرینا گفتندى، بودى كه ایشان را صاعقه نرسیدى و اللَه اعلم.
و گفته اند درین آیت اثبات نبوت مصطفى است كه بیان قصه پیشینیان و ذكر احوال گذشتگان از علوم اهل كتاب بود نه از علوم عرب، و ایشان میدانستند كه مصطفى از عرب است، كتاب ایشان ناخوانده و ناآموخته، و آن گه از آنچه در كتاب ایشان بود خبر میداد و بیان میكرد تا بدانند كه آن جز از وحى حق نیست، و نبوت وى جز صدق نیست.
ثُمَ بَعَثْناكُمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِكُمْ موسى چون آن قوم را دید، فزع زده و جان داده، گریستن در گرفت و زارى میكرد و میگفت ما ذا اقول لبنى اسرائیل؟
اذا اتیتهم و قد اهلكت خیارهم لَوْ شِئْتَ أَهْلَكْتَهُمْ مِنْ قَبْلُ وَ إِیَایَ خداوند بنى اسرائیل را چه گویم و چون بر ایشان باز شوم، كه بهینه ایشان را هلاك كردى! آن گه از سر ضجرت گفت لَوْ شِئْتَ أَهْلَكْتَهُمْ مِنْ قَبْلُ وَ إِیَایَ اگر خواستى تو ایشان را هلاك كردى هم در خانه هاشان بمیرانیدى و مرا نیز با ایشان بهم، تا كفن یافتندى و جاى دفن " أَ تُهْلِكُنا بِما فَعَلَ السُفَهاءُ مِنَا " مى هلاك كنى ما را بآنچه نادانى چند كردند از ما یعنى عبادت گوساله
پس رب العزة ایشان را یك یك زنده كرد و در یكدیگر مى نگریستند آن گه كه زنده مى شدند. مفسران گفتند مرگ عبرت بود نه مرگ فنا پس از مرگ دیگر باره مكلّف بودند.
اللَه تعالى منت نهاد بریشان و گفت ثُمَ بَعَثْناكُمْ پس شما را برانگیختم و زنده كردم و با موسى سپردم تا زندگى و روزى كه شما را مقدر است بتمامى بشما رسد لَعَلَكُمْ تَشْكُرُونَ این را از بهر آن كردم تا از من آزادى كنید و سپاس دارید.
این آیت حجت است اهل حق را بر منكران بعث، و حجت است بر قومى فلاسفه كه گفتند بعث و نشور ارواح راست نه اجساد و اعیان را، و معلوم است كه رب العالمین اینان را كه بعث كرد اجساد و اعیان ایشان كرد و امثال این فراوانست در قرآن كه حجت است بریشان.
عزیز را گفت فَأَماتَهُ اللَهُ مِائَةَ عامٍ ثُمَ بَعَثَهُ
قوم حزقیل را گفت مُوتُوا ثُمَ أَحْیاهُمْ
اصحاب كهف را گفت بَعَثْناهُمْ لِیَتَسائَلُوا بَیْنَهُمْ وجه الاستدلال بهذه الآیات ظاهر لمن تدبره و تأمّل فیه.
>>>>> ادامه دارد >>>>>
توضیح :














... نظری به سوره مبارکه ناس
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (001)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (002)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (003)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (004)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (005)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (006)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (007)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (008)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (009)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (010)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (011)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (012)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (013)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (014)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (015)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (016)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (017)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (018)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (019)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (020)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (021)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (022)

شیعیان آبروی دین هستند
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (022)
پند مولا علی (ع) به نوف بکالی
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (021)
التحصین ابن فهد حلی (5)
خدایی که صدای گناهکار دوستتر دارد
شهرت از منظر امام علی (ع)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (020)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (019)
التحصین ابن فهد حلی (4)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (018)
Flight 655
یا اباصالح المهدی علیه السلام
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (017)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (016)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (015)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (014)
التحصین ابن فهد حلی (3)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (013)
التحصین ابن فهد حلی (2)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (012)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (011)
التحصین ابن فهد حلی (1)
بندگان خاص خدا آشکارا پنهانند !
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (010)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (009)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (008)
علت دورویی , احساس حقارت
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (007)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (006)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (005)
برتری دادن دانش از نظر مولا علی(ع)
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (004)
از سفارشات مولا علی (ع) به کمیل
لاهیجی و شرح یک رباعی عرفانی
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (003)
اولاد شیاطین کیانند ؟!
شرحی بر گلشن راز لاهیجی (8)
وصیت مولا بفرزندش در بستر شهادت
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (002)
لاهیجی و شرح دو بیت از مثنوی
كشف الأسرار و عُدة الأبرار (001)
کینه های نهانی بیماری مهلک است
صدر:دین برای خدمت انسانهاست
شرحی بر گلشن راز لاهیجی (7)
حضرت عیسی(ع) و امام زمان (عج)
شرح رساله معرفت نجم الدین (10)
عدالت آبادکننده شهرها و سپر کشور
شرحی بر گلشن راز لاهیجی (6)
مولا علی (ع) و دوستی و نجات
توجه: استفاده از تصویر برای سایتها و وبلاگها بدون انجام تغییر آزاد است؛ کپی برداری از متن با ذکر نام و درج لینک بلامانع میباشد. برای تبادل لینک بعد از برقرای لینک تارنمای ما؛اطلاع دهند تا بررسی شود.
- برچسب ها: قرآن، تفسیر قرآن، کشف الاسرا و عده الابرار، خواجه عبدالله انصاری، ابوالفضل رشیدالدین میبدی، سوره بقره،
- لینکهای مرتبط: خدایی که صدای گناهکار دوستتر دارد ، كشف الأسرار و عُدة الأبرار (022) ،
-

ملكه كشور مصر (آسیه) فقط یك لحظه فكر كرد كه شوهرم چه مىگوید، درباریان چه مىگویند، و موسى چه مىگوید؟ آسیه دربار با آن عظمت و خزینه و مملكت را رها كرد و به موسى، علیه السلام، پیوست كه از زر و زیور دنیا بهرهاى نداشت. چگونه همه این شكوه و عظمت، كه حتى امروز هم دیدن اندكى از بقایایش موجب تحیر ماست، نزد او صفر مىشود و یك چوپان گلیمپوش چوب به دست در چشمش آن قدر عظمت مىیابد؟
كوچك شدن آنچه به چشم عظیم مىآمد و عظمت آنچه به نظر كوچك مىنمود به سبب اندیشه بود. آسیه آشكارا به موسى، علیهالسلام، ایمان آورد وگفت: شاه و دربار و زر و زینتش دروغى بیش نیست. اینها كه به چشم عظیم مىآیند، خیلى كوچكاند و به واقع چیزى نیستند.

ثُمَّ جَمَعَ سُبْحَانَهُ مِنْ حَزْنِ الْأَرْضِ وَسَهْلِهَا، وَعَذْبِهَا وَسَبَخِهَا، تُرْبَةً سَنَّهَا بالمَاءِ حَتَّی خَلَصَتْ، وَلاَطَهَا بِالبَلَّةِ حَتَّی لَزَبَتْ، فَجَبَلَ مِنْها صُورَةً ذَاتَ أَحْنَاءٍ وَ وُصُولٍ، وَ أَعْضَاءٍ وَ فُصُولٍ: أَجْمَدَهَا حَتَّی اسْتَمْسَکَتْ، وَأَصْلَدَهَا حَتَّی صَلْصَلَتْ، لِوَقْتٍ مَعْدُودٍ، وَأجَلٍ مَعْلُومٍ،
***
«سپس خداوند بزرگ، خاکی از قسمت های گوناگون زمین، از قسمت های سخت و نرم، شور و شیرین، گِرد آورد، آب بر آن افزود تا گِلی خالص و آماده شد، و با افزودن رطوبت، چسبناک گردید، که از آن، اندامی شایسته، و عضوهایی جدا و به یکدیگر پیوسته آفرید.
آن را خشکانید تا محکم شد، خشکاندن را ادامه داد تا سخت شد، و تا زمانی معیّن، و سرانجامی مشخّص، اندام انسان کامل گردید.»
