الهی؛ چون پاکان را استغفار باید کرد، ناپاکان را چه کار شاید کرد.
در حق دنیا چه گویم كه به رنج به دست آرند و به زحمت نگاهدارند و به حسرت بگذارند
از او خواه كه دارد و می خواهد كه بخواهی ، از او مخواه كه ندارد و می ترسد كه از او بخواهی
الهی؛ چون با توأم از جمله تاجدارانم تاج بر سر، و اگر بی توأم از جمله خاكسارانم خاك بر سر
یكی می دود و نمی رسد و یكی خفته و بدو می رسد، اگر تو خالق را شناختی به در مخلوق نپرداختی،
تا تو بر جان و مال خود می لرزی حقاً كه به دو جو نمی ارزی... ( خواجه عبدالله انصاری )

ساری , گاهنوشته های محمود زارع:قرآن را و شعر را دوست دارم ... عاشق قرآنم و نیز گهگاهی مانوس با كلام آهنگین حافظ و مولانا و عطار و گاهی فیض و وحشی و شیخ محمود و سعدی ! میلم به مصحف شریف بلطف خدا بد نیست و این عنایتی است كه یحتمل محصول دعای یك دلسوخته ای بوده كه خداوند عنایت فرمود ! ...
... معشوقه های زمینی ارضاء كننده نیستند. تمام نیازهای بشر را پاسخ نمیدهند ... و نمیتوانند ؛ ... مرا راضی نمیكنند ... هر چه گذشت تشنه تر بودم . میخواستم و نمیدانستم كه بدنبال سرابم ! بهانه ها . نارضایتی ها و.... همه بیانگر دروغین بودن معشوقه های زمینی اند! وجودم چیز دیگری را میخواست .....
... معشوقه میزبان ... از فرط با میزبان بودن ندیدیمش و بدنبال معشوقه میهمان بودیم و میهمان هم چند روزه است! هر از گاهی شاید در خانه دیگری مهمان شود... میزبان سرمایه مان است. با این سرمایه كسبی ننموده ایم. ... بقول اقتصادیون ضریب تورم هم ضرر دیگری برای عدم استفاده . هزینه فرصتهای از دست رفته هم ضرر عدم النفع .
وای خدایا این چه كوری در عین داشتن چشمهای درشت باندازه چشمهای گوساله بود؟! ... دو تا دو تا برایم شد شش تا ! عشق بینش میخواهد و شجاعت!
... برایم جالب هستند ولی در حد خودشان ...
آری كوری و ندیدن چنانكه مثلا از پله های آپارتمان ( چه عرض كردم ؛ زندان ) در حال پایین آمدن باشی ولی پله آخر ی وجود نداشته باشد !!! ... آیا نبوده یا تو ندیدی؟! ...
... از عصاره هشتاد تا گیاه معجونی ساختم و خوردم و مقداری از آنرا - ته مانده آن را - ( همان درد آنرا ) بجای اینكه بروی خاك بریزم . توی چشمام ریختم ... باز نشد كه نشد . چون نمیخواستم كه بینا شوم! درست مثل آنكه بخواهی تمارض كنی. كسی را كه مریض است میشود مداوا كرد ولی كسی را كه خود را به مرضی زده چطور؟! نمیتوان ! درست مانند اینكه خوابیده را میشود بیدار كرد ولی خود بخواب زده را نمیشود بیدار كرد ! ...
تک و توکی از اقوامم و فامیلان را نیز دوست دارم ...
ساری , گاهنوشته های محمود زارع
سه شنبه دهم مرداد 1385

بابا و عمو
این عمو از بس دعوایی و درگیر بوده اون منطقه بهش میگفتن چنگیز
( 1380 )
توجه: استفاده از تصویر برای سایتها و وبلاگها بدون انجام تغییر آزاد است؛ کپی برداری از متن با ذکر نام و درج لینک بلامانع میباشد. برای تبادل لینک بعد از برقرای لینک تارنمای ما؛اطلاع دهند تا بررسی شود.
- برچسب ها: عشق، معشوق، میزبان، میهمان، یوسف، ذلیخا، پیر هرات،
- لینکهای مرتبط: شروح قرآنی ( 05 ) ، راز و نیاز (01) ، دوستان حضرت دوست نگران نباشند ! ،
-